حالا من نقاطی از زندگی ام را در نظر گرفتم که باید تمامی تلاش خود را معطوف کرده تا به اینها برسم و حداکثر تا ۱۵ سال دیگر. حالا من از تمامی آنچه که در نظر دارم یک تصویر تهیه کرده و تمامی تصتویر با توضیحاتش را در یک تخته به نام تخته اهداف یا Vision Board یا Willing Board جمع اوری میکنم. در اینجا چند نمونه از تخته آروزهای دیگران رو میبینید :
این هم نمونه ای دیگر :
من هر روز به تخته آرزوهای خود نگاه کرده و آنها را مد نظر میگیرم. رفته رفته با دوستانی که این اهداف را دارند آشنا میشوم، در مورد تحصیلات با دوستانی که Phd مدیریت دارند آشنا میشوم و از تجربیات آنها استفاده میکنم. با دوستانی که نمایشگاه اتومبیل دارند آشنا میشوم و کم کم چند تا اتومبیل مد نظر میگیرم و … و کلا جهت زندگی من به سمت اهدافم پیش می رود. به سمت اهدافم پول در می آورم، به سمت اهدافم دوست پیدا می کنم، به سمت اهدافم مجله می خوانم و … و در آخر تا ۱۰ سال دیگر مطمئن هستم که به بیشتر هدفهایم نائل شده ام و اگر هم چند تایی از انها ماند، به ۱۰ سال بعدی منتقل خواهم کرد.
حالا از نگاه دیگر به قضیه بنگریم :
در نظر بگیرید که اهداف زندگی ما روشن نیست و هر کس از ما می پرسد هدفت از زندگی چیست در پاسخ می گوییم : خوشبختی، سعادتمندی، پولدار بشم و … . در اینصورت تمامی تلاشهای ما بصورت روزمره نتیجه می دهد و حداکثر یک ساله و بیشتر از آن به ندرت ممکن است که به اهداف بلند مدتمان نائل شویم. چرا که هر روز یک هدف را در نظر گرفته و مثلا اگر امروز یک خانه ۲۰۰ متری در نظر داریم ولی یک نفر به ما خانه ۱۵۰ متری با این قیمت پیشنهاد کند شاید قبول کنیم. چرا که شاید با خود گفته خب پس از خانه موارد مهمی است که باید به ان برسیم و سپس به دنبال هدف بعدی که سریعا زاییده خواهد شد خواهیم رفت.
پس همین امروز در صدد ساخت تخته اهداف خود بر آییم